دور همی ها

غضنفر ﺑﺎ دوستاش میرن بانک بزنن،پلیس

دستگیرشون میکنه و میگه :

حکمتون اعدامه!ای محاربین.

غضنفر میگه محارب یعنی چی؟

پلیس میگه : یعنی جنگ با خدا

غضنفر رو میکنه به دوستش و میگه : بی شعور

نگفتم تیر هوایی نزن !!!!!!!!!

***

یارو میره دبی تو رستوران میگه : الکباب !
کباب براش میارن !
میگه : الپیاز !
پیاز براش میارن !
میگه : البرنج !
برنج براش میارن !

با غرور میگه چقدر خوبه آدم عربی بلد باشه !
گارسونه بهش میگه : اگه من ایرانی نبودم الکوفت هم بهت نمیدادن.

***

شب تولدم ، شروع کردم به باز کردن کادوها
به کادوی بابام که رسیدم دیدم یه پاکته که درش بازه !!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
توشو که نگاه کردم دیدم نوشته :
هشتاد هزار تومنی رو که سه ماهِ پیش گرفتی ، نمیخواد برگردونی !
تولدت مبــارک …!

***

ملت از خونه زنگ میزنن بیرون غذا سفارش میدن،
.
.
.
.
.
.
.
..
.
من از بیرون زنگ میزنم خونه سفارش میکنم غذامو نخورن... .

************


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:جک,طنز,خنده دار,مسخره,جوک جدید,توپ,, | 16:38 | Morteza |

بی هیچ علت خاصی بگذار به تو خوش بگذرد.

هر وقت احساس کردی استحقاقش را داری،درخواست ارتقاء کن.

در مبارزه ضربه ی اول را بزن،محکم هم بزن.

قرض هایت را زود پس بده.

بعضی اوقات به دیگران یاد بده.

بعضی اوقات از دیگران یاد بگیر.

آن چه را بچه ها به حراجگذاشته اند بخر.

یک بار در زندگی اتو مبیل کروکی بخر.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:نکته های کوچک زندگی,خوب,حرف حساب,زندگی,خوب بودن,, | 19:11 | Morteza |

چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی
شما هم از این فک و فامیل ها دارین ؟؟

***

تو دانشگاه یه دختره اومده میگه شما امیرٍ شکیبا هستین؟؟
دوستام؛ نه داداششٍ!!
میگه میشه چن لحظه وقتتونو بگیرم آقای شکیبا؟؟ دوستاتون خیلی خوشمزن!!
از دوستام جدا شدم میگم بله؟؟
میگه شما منو دوس دارین مگه نه؟؟
میگم؛ نه!!
میگه؛ جداً؟؟پس خوب شد خودمو خرد نکردم جلو شما بگم دوستون دارم!! خیلی مغرورین خدافظ!!!
خدا وکیلی عینٍ جمله ای که بهم گفتو نوشتم!!
من الان تو هنگم این منو دوس داش یا من اینو؟؟؟
من که اصن نفهمیدم منو دوس داره شما فهمیدین؟؟؟؟
هم دانشگاهی اعتماد به نفسٍ داریم؟؟

***

امروز سرٍ میزٍ صبحانه!
مامانم؛ امیر نمیذارم امرو بری دانشگاه! یعنی حق نداری تا چن روز!!
من؛ چرا ؟؟؟
مامانم؛ دیشب زبونم لال خواب دیدم تصادف کردی رفتی تو کما!!! از ترسٍ اون کابوسٍ لعنتی کلٍ دیشبو بالا سرت بودم!!!
من؛ بیخیال مامان خوابٍ خانوما چپکیٍ!
بابام؛ راست میگه خانوم! خدا رو چه دیدی شاید به همه عالم ثابت شد خوابٍ زن چپکی نیس! فقط امیر با ماشینت نریاااااا!! یادته که چقد پولشو دادم؟؟ ههههعی میتونستم زمین بخرم بجاش!! با آژانس برو بابایی!!!
من؛(*_*)
مامانم؛(+_+)
بابام؛($_$)
لیوانٍ شیرٍ تو دستم؛))))
آره درس حدس زدین منم یه بوهایی بردم از تو جوب پیدام کردن!!!
بابایٍ انگیزه فلج کنه من دارم؟؟
حالا خوبه تازه از مسافرت برگشته!!! دلتنگی موج میزنه اصن!! والاااا!

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

تو خونه ما هرکی هرچیو پیدا نمیکنه و کمک میخوووواد جوابش بلا استتثنا اینه :
"اگه بیام پیداش کنم کتک میخوریا"
کمک بدون کتک تعریف نشده
من هر وخ میگم کجاس مامانم میگه اونجاس
هنوزم موندم اونجا دیغن کجاس
فکـ و فامیل ماروباش

***

پسرعموم اومده خونمون برگشته به داداش5سالم میگه؛
ایمان تو بابایی رو بیشتر دوس داری یا مامانتو؟؟
ایمان؛ اول امیرم توش بگو!!
پسرعموم؛ خیلٍ خب! امیرو بیشتر دوس داری یا مامان باباتو؟؟
ایمان؛ شاپری دخترٍ دایی علیرضا!!
یعنی من موندم اندر کفش چرا اسمٍ منو گف!!
میخواست احساساتٍ منو آپزیت کنه؟؟ واقعاً؟؟
داداشٍ خانواده دوستٍ من دارم؟؟

***

یکی از فامیلامون مادر بزرگش مرغ و خروس داره.
اسم خروسه آقا راستینه!!!اسم مرغه هستی خانوم!!!
مادر بزرگه میگه:براشون ماکارونی درست میکنم،خیلی با ادب میان میخورن. تازه تو حیاط یه عالمه گلدون دارم، بهشون گفتم :من برای شما زحمت می کشم مبادا گلدونامو نوک بزنید، گناه دارن!!! هروقت که تخم میذارن نمیخوره،میده به همسایه اش.ازش بپرسی چرا خودت نمیخوری؟ میگه:این تخم ها مثل نوه های منن!!!!
خلاصه زندگی مسالمت آمیزی باهاشون داره..
آدم میره خونش یادکارتونه خونه ی مادر بزرگه می افته...

***

دیشب سرمو گذاشتم رو پای مامانم و داشتیم با حس قشنگ مادر فرزندی با هم رابطه برقرار میکردیم.یهو با ناز ازش پرسیدم:مامان از اینکه من دخترتم چه احساسی داری؟
بلافاصله جواب داد:احساس شرمساری!!!!
مامانه من دارم؟؟؟نه جدا مامانه من دارم؟؟؟

*************

 

منبع : مرتضی فیض آبادی

 


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,فامیل,, | 13:29 | Morteza |


موضوعات مرتبط: موضوع آزاد ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:مرغ عشق,عشق,پرنده,, | 1:32 | Morteza |

قبض برق زیاد اومده بود، نشون بابام که دادم، یه سری تکون داد و پاشد رفت طرف کامپیوتر!!!
فک کردم رفت کامپیوترو داغون کنه...
منم رفتم نزدیکتر ببینم چیکار میخواد بکنه، دیدم رفته توو گوگل نوشته:
.
.
.
آموزش دستکاری کنتور برق!!!!!!!

***

دیشب شام ؛ بابام پسرعموشو بعدٍ چن سال دعوت کرده خونمون،دور هم نشسته بودیم پسرعمو بابام گف؛ امیـــــــــر پســـــرم چن سالت شده؟؟ چی میخونی؟؟
من؛ 21سالم! مهندسی پزشکی!
بعدش میبینم ترکید از خنده! میگه؛ هم پزشکی هم مهندس؟؟ بعد رو به بابام با خنده! این پسرت از همون بچگی پررو بود!! ببین چه منو دس انداخته؟؟ امان از این جوونا!!!
بابامم واس اینکه پسرعموش ضایع نشه گف؛ امیـــــــــر معذرت خواهی کن!!!
من؛
حضار؛
جامعه ی در تلاش احیایٍ مشاغل برای جوانان؛))))
مهندسین پزشکی؛
کسی که اینو داره میخونه؛
هیچی نگین خودم میدونم!!
فک و فامیل دارم چی فک کردین؟؟

***

بابام:محمد کی زن میگیری؟
من:فعلا شرایط ندارم.
بابام:غلط کردی،دختر رئیسم هست،صحبت کردم باید بگیری...
خدایی دموکراسی رو حال میکنید؟
آخه پدرم چرا سوال میکنی؟بگو واست زن گرفتم دیگه!

***

دیشب توخواب احساس میکردم توکوچه أم هرچی خودموجم میکردم گرم نمیشدم.ازخواب بیدارشدم میبینم بابام تورخت خواب من خوابیده من اینورتوسرمادارم مث ...میلرزم.
بابای اولاد دوستی داریما؟
ازاین میترسم قحتی شه من وداداشمو بخوره!

***

از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون مامانم گیر داده برو یه دونه از این سیم کارتها بخر از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟
همراه اول و ایرانسل !!!
رایتل ))))
کبوترای نامه رسون ؟؟؟؟؟
تو فضای خانوادگی ما همچین اعتماد فواره میزنه

***

 دخترداییم اس داده میگه؛ شلووووم امیلو شطولی؟؟
منم اس دادم؛ ایطولی!
بعد دوباره اس داده؛ واقعاً برات متاسفم نمیشه مث آدم باهات حرف زد!!
من؛ خو مث خودت جواب دادم آدم!!!
اس داده؛ شوخی کلدم! گلیه نتنی! فلدا میای بلیم کوه با بابت(بابک داداشش) اده نیای باهات قَل میتنم!!
میگم؛ باوشه!!
باز اس داده؛ خیلی بی جنبه ای!! مثٍ آدم حرف بزن!!
دختردایی روان پریشٍ دارم من؟؟
دعا کنید حالش خوب شه!!!

***********

منبع : مرتضی فیض آبادی


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,, | 22:24 | Morteza |

فرانکلن : در زیر خاک به قدر کافی وقت خواب داریم.اگر وقت ، گران ترین کالای ماست تبذیر آن بدترین کارهاست.اگر خواهان زندگی هستی وقتت را تباه مکن چرا که وقت پارچه ای است که با آن قبای زندگی دوخته میشود.

 سیسه رون : شخص زیرک به راهنمایی عقل ، خردمندان به وسیله ی تجربه و افراد نادان به اجبار یاد میگیرند.

 سیسه رون : هرگز نمیتوان با آدم های کوچک کار های بزرگ انجام داد.

 آناتول فرانس : از خواص طبیعت آدمی است که عاقلانه و منطقی فکر میکند اما پوچ و بی معنی رفتار مینماید.

 آناتولی فرانس : به وسیله ی احساسات به عالیترین و پاکترین حقایق میرسیم نه به وسیله ی عقل و تفکر.

 اسکاروایلد : تاریخ زن تاریخ بد ترین حکومت های حکومت های ظالمانه است یعنی تاریخ تسلط و اقتدار ضعیف بر قوی است و ا آن بد تر این است که تنها حکومت جابرانه ایست که دوام میابد.

 اسکاروایلد : وقتی که زن مجدّداً ازدواج میکند علّتش آن است که وی از شوهر اوّل نفرت داشتهاست ولی وقتی که مرد مجبداً ازدواج میکند علّتش آن است که وی زن اولی را به حدّ پرستش دوست می داشته است ، زن ها اقبال خود را می آزمایند و مرد ها بخت خود را به خطر می اندازند.

 اسکاروایلد : هنر کلید فهم زندگی است.هنرمند باید هنر را آشکار و خود را پنهان بدارد.این است هدف هنر.

 الکساندردوما : صرفه جویی فقیر را متموّل و متموّل را عاقل میگرداند.

 دوما : تاریخ ادبیات یک قوم ، قبالۀ ملیت وسند استقلال آن قوم است.

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

فرانکل : برای ثروتمند شدن تنها دانستن راه درآمد کافی نیست،باید راه خرج کردن را هم خوب دانست.

فرانکل : برای فریب دادن چشم دیگران خود را دچار محنت مکن.

فرانکل : درختی را که همیشه تغییر جا بدهد مانند کسی است که مدام شغل و مسکن خود را عوض کند موفق نخواهد شد.

فرانکل : تنبلی آنقدر آهسته راه میرود که فقر و ذلت برای وصول و رسیدن به آن دچار مشکل میشوند.

فرانکل : تجربه مدرسه ای است که محصّلین خود را به قیمت گرانی بار می آورد.

فرانکل : دشمنان خود را دوست بدارید زیرا به آسانی عیبهای شما را یک به یک می شمارند.

فرانکل : کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند لیاقت آزادی را ندارد.

فرانکل : اگر میخواهی رازی را از دشمنان پنهان بداری آنرا هرگز برای دوستانت فاش مکن.

فرانکل : کلیدی که اغلب بکار میرود همیشه برّاق است.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:فرانکل,اندیشه های ماندگار,فکر,نظر,دوست,عقیده,, | 17:28 | Morteza |

نواختن یک ساز را یادبگیر.

در حمام آواز بخوان.

در هر بهار گلی بکار.

کمتر از درآمدت خرج کن.

اتومبیل ارزان قیمت سوار شو،اما بهترین خانه ای که در توان داری بخر.

کتاب های خوب را بخر،حتی اگر نخوانی.

خود را و دیگران را ببخش.

از نخ دندان استفاده کن.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:نکته های کوچک زندگی,خوب,حرف حساب,زندگی,خوب بودن, | 17:21 | Morteza |
مجله مهر: تکه کلام های بازیگر نقش اول سریال دودکش این روزها دهان به دهان می پرخد. اما این تکه کلام ها از کجا آمده و چه کاربردی دارد؟

«خدایا ما را بخاطر قمپوزهایی که تابه حال در کردیم و لُغُزهایی که خواندیم ببخش و بیامرز و در آمپاس قرارنده... الهی آمیییین».

شاید اگر این پیامک بامزه، یک ماه زودتر میان مردم دست به دست می شد، کسی نمی توانست زیاد از مفهومش سردربیاورد. اما وقتی  این اصظلاحات در ماه مبارک رمضان هرشب بارها و در موقعیت های مختلف، در سریال «دودکش» و از زبان شخصیت اصلی سریال شنیده می شود، خیلی زود ان را تبدیل به تکه کلام های محبوب میان مردم کرده است. اما این تکه کلام ها چه معنایی دارد و در چه مواردی گفته می شود؟

قُمپُز در کردن:

این اصظلاح از زمان جنگ دولت عثمانی با ایران مورد استفاده قرار گرفت. قمپزنوعی توپ جنگی سَرپُر بود که دولتِ امپراطوری عثمانی در جنگهایش با ایران به کار می برد. قمپز اما برخلاف توپ های جنگی دیگر، هیچ اثر تخریبی نداشت و تنها در نقاط کوهستانی شلیک می شد تا با کمک پژواک صدا در کوهستان،صدای مهیبی تولید کند و موجب رعب و وحشت سربازان ایرانی شود. این توپ گلوله ای نداشت و فقط در آن مقدار زیادی باروت می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را  با سُنبه داخل آن می کردند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود و سپس آن را شلیک می کردند. چندی بعد که ایرانیان به ماهیت دروغین و توخالی این توپ ها پی بردند، اصطلاح «قمپز در کردن» را برای ادعایی که سروصدای زیادی دارد  اما بی اثر و دروغین است به کار می بردند.

لُغُز خواندن :

در لغت نامه دهخدا، معنای لغز که از نظر دستوری «مصدر مرکب» تعریف شده، این طور بیان شده است:«بر کسی عیب گرفتن, به کنایه از کسی بد گفتن, کرکری خواندن.» اصطلاح لغز خواندن وقتی استفاده می شود که کسی از روی دشمنی یا حسادت و مدعی بودن، حرفی بزند یا از کسی بدگویی کند. هرچند گفته می شود لغز، نام دیگر علم «منطق» هم بوده است و فیلسوفان باستان علم منطق را به نام لغز می خواندند. شاید به همین دلیل باشد که لغز را کلام پیچیده و غیرقابل درک هم معنا کرده اند.

ان قُلت آوردن:

ریشه این واژه عربی از یک جمله آمده است. در واقع معنای واژه به واژه این عبارت، «اگر تو بگویی» است. این  تکه کلام وقتی به کار می رود که مخاطب سعی در ایرادگرفتن و اشکال تراشی  بیهوده از حرف های گوینده  و یا کار و عمل او را داشته باشد. آن موقع است که گوینده تذکر می دهد:«ان قلت نیار»!

آمپاس:

شاید مورد استفاده ترین اصطلاح میان تکه کلام های سریال دودکش، همین اصطلاح باشد. آمپاس از واژه آلمانی Engpass  پرفته شده و وارد زبان فارسی شده است. این واژه آلمانی در لغتنامه دهخدا به معنای تنگنا ، فشار و کار انجام شده آمده است.

آچمز :

شطرنج بازها این اصطلاح را خیلی خوب می شناسند. این اصطلاح که ریشه ترکی دارد، در شطرنج وقتی استفاده می شود که یکی از مهره های شطرنج در موقعیتی قرار می گیرد که اگر حرکت داده شود، مهره شاه در موقعیت کیش قرار می گیرد و بنابراین چاره ای ندارد جز این که یا از جایش حرکت نکند و یا این که مهره شاه به خانه های دیگر منتقل شود تا از خطر کیش دور شود. معمولا مهره هایی که در موقعیت آچمز قرار می گیرند، با همین ترفند توسط حریف از جریان بازی خارج می شوند. بنابراین اصطلاح آچمز شدن وقتی استفاده می شود که فردی در موقعیت انجام شده قرار بگیرد و چاره ای نداشته باشد جز این که کاری را به اجبار انجام دهد. معنای لغوی آچمز در زبان ترکی هم «بازنشدنی» است.

ضرس قاطع:

این اصطلاح از دو واژه تشکیل شده. ضرس به معنای دندان تیز و برنده است. اما این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی یا کاری با قاطعیت دفاع کنند. آن موقع است که می گویند:«به ضرس قاطع می گم ...»

موضوعات مرتبط: موضوع آزاد ، ،
برچسب‌ها:

 

 



























 


موضوعات مرتبط: موضوع آزاد ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:گاو بازی,انسانیت,آدم,گاو,وحشی,وحشت,, | 17:10 | Morteza |

برتراندراسل : صرفه جویی،جود یکی از منابع مهم در آمد است.

راسل : گرفتاری این دنیا در این است که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود اطمینان ندارد.

کنفسیوس : سه نوع دوستی است که در همه جا پر سود و با ارزش است و سه نوع دوستی دیگر هست که زیان آور و مورد پشیمانی است،دوستی با کسانی که در دوستی خود پایدار و باوفا هستند و با کسانی که درستکار و راستگویند و با آنانکه تجربه های بسیار دارندسودمند است و رفاقت با چاپلوسان،ریا کاران و یاوه گویان بد بختی و رسوایی است.

 کنفسیوس : هر روز خود را تازه کن،باز هم خود را تازه کن.همیشه خود را نو و تازه نگه دار.

فرانکلن : قبل از آنکه آفتاب سر از افق بکشد،از خواب برخیز تا خورشید نگوید هنوز یک نفر در رختخواب کاهلی فرو مانده،با روی گشاده و عزم راسخ به سوی کار خود برو ... .

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 18 مرداد 1392برچسب:برتراندراسل,راسل,کنفسیوس,فرانکلن,, | 21:27 | Morteza |

هر روز به سه نفر اظهار ادب کن.

در خانه یک حیوان نگه دار.

دست کم سالی یک بار طلوع آفتاب رو تماشا کن.

سالروز تولد دیگران را به خاطر بسپار.

با صمیمیت دست بده.

در چشم دیگران نگاه کن.

از عبارت «متشکرم» زیاد استفاده کن.

از عبارت« خواهش میکنم» زیاد استفاده کن.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:نکته های کوچک زندگی,خوب,حرف حساب,زندگی,خوب بودن,, | 22:53 | Morteza |

پسرم،چگونه میتوانم کمکت کنم ببینی؟

بیا تو را روی دوشم بنشانم.

آنوقت دور تر از من میبینی.

آنوقت به جای هر دومان میبینی.

حالا تو به من بگو چه میبینی؟


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:پسر,کور,کمک,دور تر,هر دو,دیدن,, | 22:39 | Morteza |

دو دوست،پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.بین راه سر  موضوعی اختلاف پیدا کردندو به مشاجره پرداختند.یکی از آنها از خشم،بر چهره دیگری سیلس زد.

دوستس که سیلی خورده بود،سخت آزرده شد ولی بدون آن که چیزی بگوید،روی شن های بیابان نوشت :«امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.»

آن دو کنار هم به یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.

تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیل خورده بود،لغزید و در برکه افتاد.نزدیک بود غرق شود

که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.

بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت،بر روی سخره ای سنگی این جمله را حک کرد :«امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.»

دوستش با تعجب از او پرسید :«بعد از آنکه من با سیلی تو را آزردم،تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله را روی صخره حک کردی؟»

دیگری لبخند زد و گفت :«وقتی کسی ما را آزار میدهد ،باید روی شن های ساحل تا باد های بخشش،آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی

در حق ما میکندباید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ها ببرد.»


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:دوست,شن,محبت,سیلی,بیابان,کنار هم,بدی,خوبی,, | 21:47 | Morteza |

در امتحان پایان ترم دانشکده پرستاری استاد ما سوال عجیبی مطرح کرده بود.من دانشجوی زرنگی بودم و داشتم به سوالات به راحتی جواب میدادم تا به آخرین سوال رسیدم.

نام کوچک نظافتچی دانشکده چیست؟

سوال به نظرم خنده دار آمد.در يول چهار سال گذشته،من چندین بار این خانم را دیده بودم.

ولی نام او چه بود؟!من کاغذ را تحویل دادم.در حالی که آخرین سوال امتحان بی جواب مانده بود.

پیش از پایان آخرین جلسه،یکی از دانشجویان از استاد پرسید:

استاد،منظور شما از طرح آن سوال چه بود؟

استاد جواب داد : در این حرفه شما افراد زیادی را خواهید دید.همه ی آنها شایسته ی توجه و مراقبت شما هستند.باید آنها را بشناسید و به آنها محبت کنید حتی اگر این محبت فقط یک لبخند یا یک سلام دادن ساده باشد.

من هرگز آن درس را فراموش نخواهم کرد.


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:محبت,پرستاری,نظافتچی,استاد,امتحان,ترم,دانشکده, | 18:15 | Morteza |

عاشقی قسمت مابود كه بى بال شديم

دل به فرياد سپرديم ولى لال شديم 

ما به اين حنجره گفتيم كه لب وا نكند 

عاقبت پاى سكوت دلمان چال شديم

 

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:سکوت,دل,قبر,آسمان,لب,بال,عاشقی,, | 17:59 | Morteza |
صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 20 صفحه بعد