داستان کتابفروش

مردی در یک کاروان چرخدار کتاب فروشی میکرد و برای تبلیغ کارش به عابران میگفت:

(( کتاب های آدم ساز را نگاه کنید ))

روزی وقتی این جمله را میگفت دختر بچه ای به او گفت:

(( اگر نگاه کردن به کتاب ها آدم ساز بود، بابای کتابفروش من شب ها به جای فحش شعر میگفت ))

آدما بد و خوب دارن؛ وگر نه واسه پدر های بد بچه ها مایه ی سر افکندگی اند و برای پدر های خوب بچه ها مایه ی افتخارند.

منبع:داستانک


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:مرد,پدر,داستان کوتاه,فحش,شاعر,کودک,کتاب,ادم ساز,, | 23:13 | Morteza |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد