زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت : چرا از غنیمت های جنگی چیزی برای خود بر نمیداری و همه را به سربازانت می بخشی ؟
کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی ما چقدر بود؟
کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کوروش یکی از سربازان را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.
مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند.
وقتی که مال های گرد آوری شده را جمع آوری کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کوروش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست ... .
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم ...
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.